یه کم گذشته…

مو که از سوته دلانم چون ننالم ---مو کز بیحاصلانم چون ننالم
بگل بلبل نشیند زار نالد---مو که دور از گلانم چون ننالم

ز دل مهر تو ایمه رفتنی نه---غم عشقت بهر کس گفتنی نه
ولیکن شعله مهر و محبت ---میان مردمان بنهفتنی نه

محبت آتشی در جانم افروخت---که تا دامان محشر بایدم سوخت
عجب پیراهنی بهرم بریدی---که خیاط اجل می بایدش دوخت

ز بوی زلف تو مفتونم ای گل---ز رنگ روی تو دلخونم ای گل
من عاشق ز عشقت بی قرارم---تو چون لیلی و من مجنونم ای گل

بابا طاهرعریان

نظرات 3 + ارسال نظر
گمنامترین ساکن دهکده جهانی پنج‌شنبه 26 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 12:12 ق.ظ http://gomnaam.blogsky.com

سلام. دوست خوبم .از مطالب خوبتون استفاده کردم. مایلم به وبلاگ باحال شمالینک بدم اگه خودتون قبول کنید. راستی توی یه مشکل اساسی گیر کردم. حکایتش توی وبلاگمه ! می تونید کمکم کنید!

مهدی پنج‌شنبه 26 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 08:13 ق.ظ http://mehdigorginnia.persianblog.com

شعر زیبایی بود.راستی یک سایت جذاب پیدا کردم.دیدنش خالی از لطف نیست.
www.sohrabsepehri.com

ع.دوستی شنبه 28 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 11:49 ب.ظ http://ندارم

سلام ، تکرار نوای بی صدای آدمیست ******** سلام ، امید سبز ، ناامید خستگیست ...
سلام ،کلام با صفای ، ماندنیست ******* سلام ، نهایت جواب یک خداحافظیست ...
از اینکه سرزده و بدون هیچ مقدمه ای ، به وبلاگ شما آمدم شرمنده ام . آمدنم به وبلاگ شما بطور کاملا اتفاقی و از طریق وبلاگ دوستم ، مهدی بود ...
از مطلبی که نوشته بودید خیلی خوشم آمد . راستش از خواندن اینگونه مطالب که در خود ، صنعت زیبای " کلمه آرائی " را دارند لذت می برم ...
من چون به تنهائی خیلی علاقه دارم یک مطلب مثل مطلب شما گفتم ، شاید خواندنش خالی از لطف نباشه :


" تنها ، تنهایی است که میتواند تنهائی را ، تنها ببیند ... به تنهایی ، میتوانی تنهائی را ، تنها بگذاری ، مگر و تنها مگر ، تنهائی را ، به تنهایی به منتهای تنهایی خود واگذاری ... تنها چشمان تنهایی که ، به تنهایی ، تنها ترین تنها را یافت ، تنهایی چشمان تنهایی بود که ، تنها تنها ، تنهایی میخرید ... "
خوشحالم از اینکه به اندازه زیبائی من تنهائید ، زیرا که من در خود زیبائی ای نمی یابم ... " ای کاش می توانستیم مانند آدمهای کور ببننیم .... "


از اینکه سرتون را درد آوردم ببخشید ، به هر حال این تحفه برادرانه را از من بپذیرید و من را مثل برادر کوچک خود بدانید ...
روی حرفی از" تنهایی" که بیشتر ان را دوست داری " مد " بگذار ... { تنهائی : به معنی یک انسان تنها --- تنهایی : به معنای حسی آن }
.... در پناه او که همواره تنها بوده و هست ....



برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد