دلگیرتر از من سراغ داری؟
کاش زمین خوردن برایم آسان بودآن دم که به درگاه تو نزدیک می شوم…اما آن طلوع دیدنی چشمانت میخکوبم میکند غافل از …
ناله درونم آنقدر تاب آورده که گهگاه فرصت پاشیدن واژه می شود به آغوش کاغذ.
و من از تو می نویسم تا کمی آرام شود این پاره پاره مرتعش.
گاهی که دلم قرص می شود به تپش گامهایت ـ آن وقت که عطش را خاطره ای دور می بینم ـ تلنگری اضطراب از یاد بردن لحظات در کنار هم بودن را گوشزدم می کند و باز نوشتن…کاش نوشتن برایم آسان بود آن دم که به نگاه تو تزیین می شوند واژه های سرگردانم… دلگیرتر از من سراغ داری؟