جسارت لمس یکباره حضورت هنوز برایم دست نیافتنی است.ای کاش این پژمرده گل کوچک دلم شاپرک های نگاهت را هوایی میکرد .شایسته تر از دشت معنا برایم نیست این واژه های پرپر را به تقدس نامت فدایی راهت کرده ام.شیرین است آب بین ما دریا را جدی نگیر فاجعه پایان می پذیرد.چقدر حافظ بخوانم بی آرام،چقدر نالم و خوش با خدایم نام تو را نجوا کنم((رواق منظر چشم من آشیانه توست…کرم نما و فرودآ که خانه خانه توست))

شروعی نو

سلام
ای کاش گاهی به جای تلاش برای نوع دیگری بودن کمی سعی در بهتر بودن می کردیم.ای کاش از میان انبوه نصایح محفوظ کمی خوشه می چیدیم.ای کاش کمی کمتر نادیده می گرفتیم.
والمصطفی گفت:((دوستان و همسفران من!دریغ بر ملتی که سرشار از اعتقادات و خالی از دین است.
دریغ بر ملتی که لباسی بر تن می کند که خود نمی سازد،نانی را می خورد که خود درو نکرده،و باده ای می نوشد که از تاک های او جاری نیست.
دریغ بر ملتی که صدا بر نمی آورد مگر به هنگام تشییع جنازه و لاف نمی زند مگر آنگاه که گردنش زیر تیغ باشد.
دریغ بر ملتی که سیاست مدارش روباه،فیلسوفش تردست و هنرش ،هنر وصله پینه و تقلید است.
دریغ بر ملتی که فرزانگانش از پیری خرف شده اند و مردان نیرومندش هنوز در گهواره اند…))
جبران خلیل جبران
عمر به خشنودی دلها گذار***تا زتو خشنود شود کردگار
سایه خورشید سواران طلب***رنج خود و راحت یاران طلب
دردستانی کن و درمان دهی***تات رسانند به فرماندهی
گرم شو از مهر و زکین سرد باش***چون مه و خورشید جوانمرد باش
هر که به نیکی عمل آغاز کرد***نیکی او روی بدو باز کرد
گنبد گردنده ز روی قیاس***هست به نیکی و بدی حق شناس
مخزن الاسرار